داستان مهدوی (8): آوای ظهور

 
  باورش، برای ما دشوار است. اینکه روزی، روزگاری اعلام کنند:
هر که محتاج مال دنیاست، برخیزد. اینکه از میان جمع، فقط یک نفر برخیزد.
بعد، دامنش را پر از طلا و نقره کنند. بعد همان یک نفر هم پشیمان شود.
همان یک نفر هم آرزو کند که ای کاش سینه ی گشاده می خواست. ای کاش حریص ترین مردم نبود.
بعد، بخواهد که طلاها و نقره ها را پس بدهد. ولی از او قبول نکنند.
باور قسمت آخرش ولی برای ما دشوار نیست.

ادامه مطلب

احادیث تصویری امام زمان علیه السلام (1) (+پوستر و پاورپوینت)

داستانهای ائمه: امام مهدی (عج): پرچم دوست

داستانهای ائمه: امام مهدی (عج): دجال در کعبه

کتاب چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

داستانهای ائمه: امام مهدی (عج): مژده یزدگرد به ظهورمنجی

داستانهای ائمه: امام مهدی (عج): شیعه به کجا پناه برد؟

داستانهای ائمه: امام مهدی (عج): مردی که متحیر بود

نفر ,یک ,بعد، ,نقره ,هم ,کاش ,یک نفر ,و نقره ,برای ما ,ما دشوار ,همان یک

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه آموزشی عربی ، قرآن و پیامهای آسمان میانه داستان زندگی من webmaster55 دانلود مقاله فارسی ritmebaranci مهارتهای نجات / Rescue Skills Jerry داسنها و متنهای نویسنده ی ۱۲ ساله نیکتا ناصراحمدی دانلود پروژه مهر دو نی نی