آسمان مهدوی



َ امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» 

إِنِّی أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ کَمَا أَنَّ النُّجُومَ أَمَانٌ لِأَهْلِ السَّمَاءِ.
من مایه امان اهل زمینم؛ چنان که ستارگان مایه امان اهل آسمان اند. 

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» 

 إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً وَ إِمَّا مَغْمُورا
زمین هیچگاه از حجت خالی نخواهد بود چه آن حجت ظاهر باشد و چه پنهان

امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف» 

مَنْ کَانَ فِی حَاجَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کَانَ اللَّهُ فِی حَاجَتِه‏
هرکسی که به دنبال حاجت خداوند عزوعجل باشد خداوند نیز دنبال کننده و برآورنده ی حاجت او خواهد بود

 

دانلود :
دانلود چهل حدیث تصویری امام زمان علیه السلام 
دانلود پاورپوینت چهل حدیث تصویری امام زمان علیه السلام


 نعمانى در کتاب غیبت» از مفضّل بن عمر نقل کرده که گفت‏
با گروهى در محضر امام صادق (علیه السلام) نشسته بودیم. حضرت (علیه السلام) فرمود: بر شماست که از تصریح به نام مخصوص قائم (علیه السلام) اجتناب کنید.
در این حال من تصور کردم که مخاطب آن حضرت من نبودم. ولى حضرت به من فرمود:
اى مفضل! بر شماست که از تصریح به نام مخصوص قائم (علیه السلام) اجتناب کنید. قسم به خدا! سالیان دراز خواهد گذشت، و آن چنان به دست فراموشى سپرده خواهد شد که خواهند گفت: او مرده است، به هلاکت رسیده است. معلوم نیست در کدام بیابان سرگردان است؟
در آن حال دیدگان مومنان براى او اشکبار خواهد شد و زمین و زمان مردمان را بیرون مى ریزد مانند کشتى بزرگى که در امواج دریا زیر و رو شده و آنچه در خود دارد به دریا مى افکند.
هیچ کس نجات نمى یابد مگر آنان که خداوند از آن ها پیمان گرفته و ایمان را بر (لوح) دل شان نگاشته، و به واسطه روحى از ناحیه خود او را امداد مى کند.
در آن هنگام دوازده پرچم شبیه به هم آشکار مى شود که معلوم نیست کدام متعلق به چه کسى است.
وقتى سخن امام (علیه السلام) به اینجا رسید من گریستم.
امام فرمود: چرا گریه مى کنى؟
عرض کردم: چگونه گریه نکنم در حالى که شما مى فرمایید: دوازده پرچم شبیه به هم افراشته مى شود که معلوم نیست کدام متعلق به چه کسى است؟
آنگاه به گوشه اتاق که خورشید از آنجا به داخل مجلس تابیده بود نظر نمود و فرمود: آیا این خورشید آشکار نیست؟
عرض کردم: بله.
فرمود: قسم به خدا! امر ما از این هم آشکارتر است.(1)
و در  کتاب  غیبه النعمانی  از آن حضرت نقل کرده که فرمود: هنگامى که قائم ما قیام میکند، مردم میگویند: چگونه ظهور نمود و حال آنکه استخوانهایش پوسیده است؟!
و مفضل بن عمر د روایت دیگری می گوید: از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم: علامت ظهور قائم چیست؟ فرمود: موقعى که اوضاع جهان دستخوش تغییرات شود و بگویند که قائم مرده یا بهلاکت رسیده و اگر هست بکدام بیابان رفته است؟
عرض کردم: فدایت گردم بعد از آن چه خواهد شد؟
فرمود:با شمشیر قیام میکند 

سید بن طاوس در کتاب اقبال» از ابان بن محمد روایت کرده که سالى حضرت صادق علیه السّلام بحج رفت و در زیر ناودان خانه خدا ایستاده دعا فرمود. عبد اللَّه بن حسن در جانب راست، و حسن بن حسن در سمت چپ، و جعفر بن حسن‏  این سه تن فرزندان حسن مثنى پسر امام حسن مجتبى علیه السّلام میباشند.» پشت سر آن حضرت ایستاده بودند.
در این وقت عباد بن کثیر بصرى آمد و عرض کرد: یا ابا عبد اللَّه!  ابا عبد اللَّه کنیه حضرت صادق علیه السّلام است.»حضرت در جواب وى سکوت فرمود 
عباد سه بار بدین گونه حضرت را صدا زد و پاسخى نشنید. سپس حضرت را بنام مخاطب ساخت و گفت: یا جعفر! حضرت فرمود: یا ابا کثیر! هر چه میخواهى بگو! عرض کرد: کتابى دارم که در آن نوشته است مردى این خانه را بکلى منهدم خواهد کرد.
حضرت فرمود:
ابو کثیر! کتاب تو دروغ میگوید، بخدا قسم من آن مرد را میشناسم پاهاى او زرد و ساقهاى وى مجروح، گردنش باریک، سرش بزرگ و در کنار این رکن، (اشاره برکن یمانى فرمود) مردم را از طواف خانه خدا منع کند  مقصود دجال است». بطورى که از دور او متفرق گردند.آنگاه خداوند براى دفع وى مردى‏ از اولاد من (و با دست اشاره بسینه خود فرمود) برانگیخته کند و او را مانند قوم عاد و ثمود و فرعون بقتل رساند.
در این موقع عبد اللَّه بن حسن گفت: بخدا قسم ابا عبد اللَّه راست میگوید، و بعد از او سایر اولاد امام حسن نیز فرمایش امام ششم را تصدیق کردند.

کتاب " چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف" نوشته عبدالله صالحی که توسط انتشارات مهدی یار به چاپ رسیده است. 

از جمله موضوعات این کتاب می توان به عناوین : "خلاصه حالات چهاردهمین معصوم: دوازدهمین اختر امامت؛ در مدح دوازدهمین اختر امامت؛ میلاد سعادت بخش؛ فایده عطسه و برخورد با آن؛ جواب چهل مسئله مشکل از کودکی خردسال؛ تشخیص حرام و حلال برای کودکی خردسال؛ ظهور از پشت پرده با خصوصیات؛ او را نخواهید دید؛ فقط حجت بر حجت نماز می خواند؛ م با آینده نگر آگاه؛ علائم و نشانه های قبل از ظهور نور؛ حوادث ظهور و خروج نور؛ قانون پیاده رو و سواره؛ همچون شمایل جدش ظاهر می شود؛ ظهور نور در مدینه و اعدام دو جنایت کار؛ تهیه آذوقه لشکر امام زمان؛ پیراهن یوسف و ابراهیم کجاست؟؛ سرزنش در برگرداندان هدایا؛ ریگ طلا در طواف کعبه؛ خلیفه تمام انبیاء و ائمه در شهر کوفه؛ هفده نوع اطلاعات؛ خصوصیات حضرت از زبان رسول خدا؛ ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها؛ خصایص حضرت حجت؛ مردی کهن سال با شکل جوانی؛ شهرسازی و تخریب و کندی حرکت افلاک؛ ظهور نور و انتقام از ظالم؛ قاتل شیطان کیست؟؛ آشنایی به درون و استجابت دعا؛ درخواست مطالبات سفارشی؛ دریافت وجوهات و تعیین نماینده؛ اولین برنامه عملی پس از ظهور و قیام؛ جبرئیل اولین بیعت کننده در کعبه الهی؛ سیره و روش تشکیل حکومت جهانی؛ خبر از درون میهمان مسافر و پذیرایی؛ نابودی آثار ظالمان و قتل مخالفان بعد از بیان حجت؛ زیارت امام حسین و همراهی با یکی از مخالفین؛ راهنمایی و کمک به حاجی اسدآبادیِ گم گشته؛ تقسیم عادلانه و حکم بر حقایق مذاهب؛ مهمان نوازی و هدایت؛ جواب نامه و ناراحتی از برگشت هدیه؛ اطلاعیه ای بر غیبت کبری؛ منقبت دوازدهمین ستاره هدایت؛ پنج درس ارزشمند و آموزنده؛ اظهار محبت نسبت به حضرت مهدی؛ چهل حدیث گهربار منتخب" اشاره کرد.

دانلود:
 دانلود کتاب "چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف" نسخه pdf
دانلود کتاب "چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف" نسخه اندروید


ابن عیّاش در کتاب مقتضب الاثر»از نوشجان بن بود مردان» نقل کرده که
چون ایرانیان در جنگ قادسیه» شکست خوردند، و یزدگرد از کشته شدن رستم فرّخ‏زاد» سردار لشکرش و عدالت عرب مطلع گشت و دانست که پنجاه هزار تن از سپاهش در نبرد با مسلمین کشته شده ‏اند.
در حالى که با کسانش عزم فرار داشت در ایوان کاخ خود ایستاد و گفت:.
ادامه مطلب

در کمال الدین از  احمد بن ابراهیم روایت کرده که گفت:
در سال 262 بخدمت حکیمه خاتون دختر امام محمد تقى و خواهر امام على النقى علیهما السلام رسیدم و از پشت پرده با وى سخن گفتم، و از عقیده وى در باره امامت استفسار نمودم. او هم یکایک ائمه را شمرد و از جمله حجة بن الحسن را نام برد. من گفتم: خدا مرا فداى شما گرداند:
آیا! حجة بن الحسن را دیده ‏اید و از وى خبر دارید؟ گفت: پدرش نامه ‏اى در باره او بمادرش نوشته بود و من از مادرش پرسیدم بچّه کجاست؟ گفت:پنهان است.
ادامه مطلب

در ارشاد شیخ مفید، نقل کرده که:
چون امام حسن عسکرى علیه السّلام رحلت فرمود، مردى از اهل مصر مالى را بمکه آورد براى صاحب الامر، مردم گرد وى اجتماع نمودند جمعى از سنّیان گفتند: حسن عسکرى بلا عقب وفات یافت و عده ‏اى گفتند: جانشین وى جعفر (کذّاب) است، گروهى هم گفتند جانشین او پسرش میباشد، مرد مصرى یکنفر بنام ابو طالب را به محله عسکر» واقع در سامره فرستاد تا حقیقت امر را کشف کند، نامه‏ اى هم با آن مرد بود.
فرستاده نخست نزد جعفر (کذّاب) رفت و از او دلیل بر صدق امامتش خواست جعفر بوى گفت: فعلا دلیلى آماده ندارم. سپس آن مرد بدر خانه امام حسن عسکرى علیه السّلام رفت و نامه را به چند نفر از شیعیان که معروف بود از جانب سفیر حضرت وکیل بودند داد، جواب نامه بدین گونه از ناحیه مقدسه امام زمان علیه السّلام صادر گشت: خداوند بآن کس که تو را فرستاده پاداش خیر دهد، او وفات نمود و وصیت کرد مالى که با خود آورده بود، مرد موثقى در هر کارى که مناسب میداند صرف کند». حضرت جواب نامه مرد صاحب مال را درست دادند، زیرا بعد که مراجعت کردم دیدم آنچه فرموده بود مطابق درآمد.

ابوحمزه ثمالی می گوید: از حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) پرسیدم: اى فرزند رسول خدا! مگر شما ائمه، همه قائم به حق نیستید؟
فرمود: بلى!
عرض کردم: پس چرا فقط امام زمان (علیه السلام) قائم نامیده شده است؟
فرمودند: هنگامى که جدّم امام حسین علیه السّلام کشته شد فرشتگان گریستند و ضجّه زده و به درگاه الهى نالیده و گفتند: اى خدا و اى سرور ما آیا از کسى که برگزیده و فرزند برگزیده و بهترین خلق تو را کشته غافل هستى؟
خداى عزّ و جلّ به ایشان وحى نمود: اى ملائکه من آرام باشید قسم به عزّت و جلال خودم از قاتلین او انتقام خواهم گرفت اگر چه در زمان بعد باشد، سپس ائمّه ‏اى که از فرزندان امام حسین علیه السّلام هستند را به ایشان نشان داد، آنها مسرور و خوشحال شدند در بین فرزندان حضرت یکى از آنها ایستاده و نماز مى‏ خواند، حقّ تعالى فرمود: با این قائم از قاتلین انتقام خواهم گرفت.

داستانهای مهدوی (10): موعود امم

شب، شب معراج آخرین فرستاده خدا بود.رسول مهربانی در اوج آسمان ها

سیزده نور پاک را دیده بود. آن ها اهل بیت خودش بودند. نور آخرین، به پا خاسته بود،

و مثل ستاره ای درخشان جلوه نمایی می کرد.

خاتم پیامبران از خدای خویش شنید که فرمود:

ادامه مطلب

داستانهای مهدوی (9): آوای گریستن

 پرسیده بود:

نوزادها، چرا بی دلیل گاهی می خندند و بی درد، گاهی گریه می کنند؟!
امام صادق علیه السلام به مفضل فرمود:
نوزادی نیست مگر اینکه امام زمان خودش را می بیند و با او نجوی می کند.
گریه های نوزاد برای غیبت امام است و خنده هایش برای آمدن امام به سمت او.
اما زمانی که نوزاد زبان باز می کند، در این رحمت بر او بسته می شود و بر دلش مُهر فراموشی می خورد.»(بحارالانوار، ج 25،ص382)

ادامه مطلب

داستان مهدوی (8): آوای ظهور

 
  باورش، برای ما دشوار است. اینکه روزی، روزگاری اعلام کنند:
هر که محتاج مال دنیاست، برخیزد. اینکه از میان جمع، فقط یک نفر برخیزد.
بعد، دامنش را پر از طلا و نقره کنند. بعد همان یک نفر هم پشیمان شود.
همان یک نفر هم آرزو کند که ای کاش سینه ی گشاده می خواست. ای کاش حریص ترین مردم نبود.
بعد، بخواهد که طلاها و نقره ها را پس بدهد. ولی از او قبول نکنند.
باور قسمت آخرش ولی برای ما دشوار نیست.

ادامه مطلب

داستان مهدوی (5): آوای استغاثه

وقتی بیدار شد دید که همسفرانش رفته اند و او را جا گذاشته اند.
صدای درنده ها خبر از نزدیک بودنشان می داد و بیابان خشک خبر از تشنگی طولانی. 
در آن حالت اضطراب و استیصال، به رسم مذهب پدری، یک یکِ خلفای مذهبشان را صدا زده بود. کمک خواسته بود و جوابی نشنیده بود.

ادامه مطلب

داستان مهدوی (4): آوای امتحان

فکرش را بکن!

کسی، گندم خودش را باد داده، غربال و تمیز کرده، بعد هم در انباری در بسته بگذارد.
بعد از مدتی به انبار سرکشی کند، ولی گندمش را آفت زده ببیند.
به ناچار گندم ها را بیرون بیاورد، دوباه باد می دهد و پاک می کند و به انبار بسپارد.

ادامه مطلب

داستان های مهدوی(3)

 درس: درس معرفت امام بود
شاگرد: شیعه خالصی بود مثل محمدبن مسلم
استاد: شکافنده دانش ها
 
امام باقر علیه السلام حال آدم دور مانده از امام زمانش را تشبیه کرده بود به گوسفند گم شده از گله و چوپان.
گوسفندی که بعد از دل بستن و رانده شدن از چوپان های غریبه،
بعد از هراس و حیرانی و سرگردانی،
طعمه ی گرگ خواهد شد.(مکیال المکارم،ج 1،ص 44؛ کافی، ج 1،ص 336)

منبع: روایت هایی داستانی پیرامون وجود مقدس امام عصر سلام الله علیها با نگاهی به کتاب شریف مکیال المکارم 


داستان های مهدوی (2)

امام صادق علیه السلام، فرمود:

خدا ما را آفرید و نیکو آفرید. صورتگری کرد و نیکو صورت گری کرد.
ما را چشم بینا، و زبان گویای خود در میان بندگان قرار داد. ما همان دست رحمت و رأفت خداییم که بر سر بندگانش کشیده.
وجه الله، هستیم، همان که با آن به سوی خدا توجه می شود. همان دری که به سوی خدا باز می شود. همان خزانه دار علم خداوندی.
به برکت ماست که درخت ها بارور می شود. نهرها به خاطر ما جاری اند. دلیل بارش باران از آسمان و رویش گیاه از زمین مائیم.
با عبادت ماست که خدا عبادت می شود.و اگر ما نبودیم خدا شناخته نمی شد.
مکیال المکارم، ج 1، ص 75، بحارالانوار، ج 1، ص 144)

داستان اول:

گفت: برای من و خانواده ام دعا کنید.
فرمود: فکر کرده ای که برایتان دعا نمی کنم؟
آن هم وقتی که اعمالتان هر روز و هر شب بر من عرضه می شود.
 
درک مطلب برایش سخت بود.
 
امام رئوف رو کرد به او. فرمود:
قرآن را نخوانده ای؟! آنجا که فرموده:
عمل کنید که خدا و رسول و مومنانش کار شما را خواهند دید.
به خدا قسم مراد از مؤمنان در این آیه، علی بن ابی طالب و امامان هستند.
 
قلب عبدالله بن ابان روغن فروش آرام شد.
حالا مطمئن بود که امام زمان اش هر روز و هر شب دعا می کند.
هم برای او، هم برای خانواد اش، هم برای تک تک شیعیان.(کافی، ج 1، ص219)

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی آیت الله اراکی - فرهنگسرا همه چیز از همه جا!! همسفران نمایندگی شمس اخبار تکمیلی تخت خواب دانلود حل مسائل تحقیق در عملیات 1 عادل آذر دنیای فناوری اطلاعات پرحرفي mooshichat1 شهریار فکری اجیرلو